بت میکده

«بگذارید که از میکده یادی بکنم / من که با دست بت میکده بیدار شدم»

بت میکده

«بگذارید که از میکده یادی بکنم / من که با دست بت میکده بیدار شدم»

شما که می‏‌گویید ما قانونی هستیم، دموکرات هستیم، شما که می‏‌گویید که ما جلو رفته هستیم، مترقی هستیم، این قانون اساسی ماست؛ می‏گذاریم زمین. به قانون اساسی عمل کنید، اگر ما حرفی زدیم. به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند برای گرفتن این و رفع کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید. قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می‌کنید؟ ما مرتجعیم که می‌گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشد، بگذارید که این مطبوعات رو عقیده خودش [ان بنویسند؛] همه‏‌شان خبیث هستند، لکن با جمیع خباثتشان باز نمی‌‏خواهند این قدر سمپاشی کنند.

(صحیفه امام، جلد 1، ص 287)

روح الله

آقا! من به شما نصیحت می‏کنم؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت می‏کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند می‏کنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند.

(صحیفه امام، جلد 1، ص 245)

روح الله

من نصیحت کردم به شاه. فرستادم آدم آنجا؛ در آن اول امر، قبل از رفراندم، به وسیله بهبودی، به وسیله پاکروان پیغام دادم به او، آقا! نکن این کار را، این رفراندم را نکن؛ این خوب نیست برای شما [که‏] این کار را بکنید، دست به این قانون نزن. اگر امروز ارسنجانی چهار تا رعیت را بیاورد برقصاند و بگویند: زنده باد؛ فردا چهار تا رعیت‏ می‏‌آیند و می‏‌گویند: مرده باد! نکن این کار را؛ صلاح نیست بکنی این کار را. گوش نکرد، دیدید چه جور شد. دو هزار نفر رأی نداشتند اینها، باقی‏‌اش زور بود. همه می‌‏دانند بازار تهران بسته شد که رأی ندهد، بازار قم بسته شد که رأی ندهد، سایر شهرستانها رأی ندادند؛ اینها دو هزار تا رأی آزاد بدون سرنیزه نتوانستند تهیه کنند. ما نمی‌‏خواستیم این طور مفتضح بشوی.

(صحیفه امام، جلد 1، ص 214)

روح الله

خدا رحمت کند شیخ ما مرحوم آقای شاه‌‏آبادی را- رضوان اللَّه علیه- ایشان به من فرمود که: «در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می‏فروخت، دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهیش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکی یکی صبح رفتند: «سلامٌ علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان اینجا مناسب نیست» این رد شد، یکی دیگر آمد. تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را.

این نهی وقتی مکرر شد در روح انسان تأثیر می‌‏کند. یکی بگوید، ممکن است، خوب، تأثیر کمی بکند. دنبالش یکی‌ دیگر برود بگوید: «آقا نکن این کار را، این کار انصاف نیست. این مردم خونشان را داده‌‏اند و حالا شما دارید آنها را در مضیقه می‏گذارید. این بیچاره‌‏ها نمی‌‏توانند این طور اجناس بخرند».

(صحیفه امام، جلد 8، ص 47)

روح الله

و در اجرای حکم و حدود الهی احدی مستثنی نیست حتی اگر خدای نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزی شد که موجب حد شرعی است باید در مورد او اجرا شود.

(صحیفه امام، جلد 9، ص 213)

روح الله

هنرمندان ما در جبهه‌‏های دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملأ اعلا شتافتند. و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‌‏درد را رسوا نمودند.

(صحیفه امام، جلد 21، ص 146)

روح الله

هنرمندان ما تنها زمانی می‌‏توانند بی‌‏دغدغه کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌‏اند.

(صحیفه امام، جلد 21، ص 146)



روح الله